دانلود رمان ارباب وحشی من

دانلود رمان ارباب وحشی من از ملیکا
ژانر :عاشقانه
خلاصه رمان ارباب وحشی من
اردلان پسری ارباب با تمایلات متفاوت عاشق هانا ارباب روستای پایین میشه؛
بهش دست درازی می کنه و با تهدید کردنش مجبور به ازدواج و برده خودش می کنه…
دانلود رمان رعیت ارباب زاده
دانلود رمان عموزاده
بخشی از رمان
یه لبخند خوشگل زدم اروم رفتم پایین اردلان با بهت نگاهم میکرد به اخرین پله که رسیدم تازه به خودش اومد دسته گلو داد بهم و
پیشونیم رو عمیق بوسید این بوسه هاشو خیلی دوست داشتم حس امنیت می داد بهم، دست تو دست هم حرکت کردیم
به سمت بیرون یه ماشین قدیمی دم در بود که با گلای نرگس درست شده بود ذوق زده شدم. چقدرررر خوشگله اردلان.
اردلان: عروسیمون باید خاص و متفاوت باشه دیگه دومن شما قبلا عاشق این ماشین بودی.
درو باز کرد و کمک کرد سوارماشین بشم تا عمارت بالا ۴۲ دقیقه راه بود صدای ضبط رو برد بالا اهنگ شادی داشت می خوند
فیلم بردار پشتمون بود دسته گلمو بردم بیرون و تکون دادم یه دستمم تو دست اردلان بود تو ماشین میرقصیدم و
خودمو تکون می دادم. اردلان: هی خانومم همین الان به زور دارم خودمو کنترل می کنم شما دیگه بدترش نکن
اخه نمیگی این همه خوشگل کردن عواقب داره؟ هانا: اروم خندیدم عواقبشم به جون می خریم اقا.
وقتی رسیدیم یه عالمه ماشین پارک بود فهمیدم عروسیه خیلی شلوغیه اردلان درو باز کرد و کمک کرد پیاده بشم
باهم حرکت کردیم به سمت داخل از دم در ورودی تا حیاط فرش قرمز گذاشته بودن و دورش مشعل های اتیش
که ابی و قرمز بودن میزها رو هم تو حیاط چیده بودن، همون جوری که خودم می خواستم با گل های نرگس
درستش کرده بودن وقتی رفتیم داخل صدای دستو جیغ رفت رو هواا حنا و علی هم پشت ما داشتن می اومدن…
قیمت۱۵۰۰۰