دانلود رمان نامستور از پونه سعیدی و بنفشه pdf

دانلود رمان نامستور از پونه سعیدی و بنفشه pdf

دانلود رمان نامستور از پونه سعیدی و بنفشه pdf

برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر : عاشقانه،رئال،مافیایی،ملودرام،آسیب‌اجتماعی،خانوادگی

خلاصه رمان نامستور

یکبار وقتی تو بی هوشی بهم دست زد دلم رو شکست، یکبار وقتی سر سفره عقد بود و بهم گفت چاره ای ندارم، باهام راه بیا….

اما من صبر نکردم برای بار سوم دلم رو بشکنه… من پناه بردم به دنیای تاریک تنها مردی که حرف هام رو باور داشت…

مردی که خودش راز های سیاه زیادی داشت… هومن…

قسمتی از رمان

با دست های بی توانم تو موهاش چنگ زدم تا از من جدا شه و با پام تقلا کردم بهش ضربه بزنم.

سرش رفت سمت گوشم و با التماس گفتم

– ولم کن…‌ تو رو خدا ولم کن…

نمیدونم خدا صدام رو شنید یا کسی صدای این تقلا های منو شنید،

چون تو تاریکی یک نفر کوبید به شونه های شروین و باعث شد پرت شه رو زمین…

نفس گرفتم و از این هوایی که یهو بهم رسید به سرفه افتادم.

نزدیک بود رو زمین سقوط کنم. تو اون تاریکی نمیدیدم کیه، فقط یه هاله ای دیدم که به سمت جایی که فکر میکردم شروین افتاده رفت.

صبر نکردم ببینم چی میشه!

کی اومده!

شروین چی میگه‌…

فقط دوییدم و از پا گرد به سمت بالا رفتم.

از طبقه دوم گذشتم و وارد طبقه سوم شدم.

چراغ نشیمن این طبقه روشن بود و نورش راهرو روشن میکرد.

خودمو پرت کردم تو اتاقم و در قفل کردم.

پشت در رو زمین سقوط کردم…

نفسم به سختی بالا می اومد و گردنم انگار هنوز تو دست شروین بود.

یعنی کی بود؟ حتما دایی بود! اومده بود دنبال شروین! یعنی در مورد من چی فکر میکنه؟

شروین رو هول داد حتما میفهمه منو خفت کرده بود و من کاری نداشتم…

 

قیمت۳۶۰۰۰

 

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 3.8 / 5. تعداد رای : 4

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین