دانلود رمان میرا از زهرا pdf

دانلود رمان میرا از زهرا pdf
برای اندروید و کامپیوتر
ژانر : عاشقانه،طنز
خلاصه رمان میرا
“اسم طرف رو تریلی نمی کشه” قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟
من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم
که بند و بساطِ چهل سالشو؛راهی تعمیرگاه کردم. اونقدری خواستمش که تو بچگیم بهش گفتم “میخوام عروست بشم”
اگه اون مرد معنایِ “نظم و آرامش” “جذابیت” “بزرگ سایز بودن” “مردونگیه”
من معنی “فاجعهِ قرن” “سلیطگیِ تمام عیار” “دیوانگی” “دلبری” بودم.
قسمتی از رمان
زمان برای این طعمه نداشتم.
دستی به موهایم کشیدم و با تفکر پرسیدم:
-ازم پرسیدی از چی بدم میاد؟
عطرِ غلیظِ گرمش در مشامم پیچید و سرم درد گفت و با بی میلی پاسخ دادم:
-تعهد و…
به خودش اشاره کردم:
-جنسای ارزون،دستِ دوم و خراب!
مچم را بالا گرفتم و به اویی که اشک در چشمانش نشسته بود اشاره کردم:
-وقت تموم.
و با گام های بلندی از اتاق خارج شدم. منشی به محضِ دیدنم برخاست و با لبخند گفت:
-آقای سلطانی،وقتِ بع..
ایستادم،به سمتش چرخیدم و با لبخند گفتم:
-اگه یک بارِ دیگه،شمارتون رویِ تلفنم بیافته ممکنه کاری کنم که همچین جایی انگار هیچ وقت وجود نداشته.
و بی اهمیت به قیافه بهت زده اش،از این جهنم بیرون زدم. دکمه آسانسور را زدم و پا به زمین کوبیدم.
آسانسور که باز شد،دکمه “P” را فشردم و چشمانم را بستم اما سوالِ دومِ سلدا،در گوشم زنگ خورد:
“از چی می ترسی؟”
آسانسور ایستاد و همانطور که قدم به بیرون گذاشتم با خودم گفتم:
“بی پولی…تعهد”
قیمت۳۹۰۰۰