دانلود رمان خانزاده مغلوب  از نجمه شهرکی نیا 

دانلود رمان خانزاده مغلوب  از نجمه شهرکی نیا 

دانلود رمان خانزاده مغلوب  از نجمه شهرکی نیا 

ژانر : عاشقانه،رازالود،اجتماعی

خلاصه رمان خانزاده مغلوب

دلربا! نامی که مادرش قبل از این پلک ببندد رویش گذاشت، مردم ان را نحس می دانند!

دختری که برای پد رش یک تکیه گاه بود.

تمام روستا را اداره می کرد.

طی اتفاقاتی میفهمد که یکی از افراد روستا عتیقه ها را قاچاقی معامله می کند!

دست سرنوشت او را به بدترین جای ممکن می برد که…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان نوشدار بانو

دانلود رمان اجبار هوس

 

بخشی از رمان

دستی به پیشانی که دانه های کوچک،بزرگ عرق روی ان خودنمایی می کرد کشید.

با دیدن،غلام که زیر درخت خواب بود.

عصبی پلک فشرد،به سمتش رفت،دستش را روی کمرش گذاشت،ضربه ای به پهلوی غلام زد

_بلند شو مرتیکه

غلام خمار چشم هایش را باز کرد.

_جونم خانم.

از بوی دهن غلام چهره اش درهم رفت،با عصبانیت غرید:

_بلند شو مرتیکه.تا ندادم فلکت کنن.

غلام اب دور دهانش را پاک کرد،به زن غد اخموی روبه رویش خیره شد،زنک روی اعصابش بود،اگر دختر خان نبود،خودش زبانش را میبرید،اصلا ضعیفه چه به کار های مردانه؟

دلربا اخمی کرد،با تشر غلام را صدا کرد.

_چشم خانم رفتم.

به تنه ی درخت تکیه داد،فقط به خاطر حاج بابایش این مرد را نگه داشته،با اخم به افتاب سوزان چشم دوخت،با بد عنقی،صدایش را روی سرش انداخت:

_کار بساتتون جمع کنید!برید خونه

رمان خانزاده مغلوب نجمه شهرکی نیا

مرد ها بیل،کلنگشان را روی زمین انداختند،حرف حرف،تک دختر خان بود.

کسی جرئت داشت،اعتراض کند،تا خان گردنش را بشکند!

دلربا،به سمت اسب رفت،دستی به یال های بلندش کشید،گردنش را کج کرد.

_چطوری؟

به یکی از مرد ها اشاره کرد،که به سمتش بیاید.

مرد رنگ پریده به خودش اشاره کرد،دلربا کلافه سرش را به نشانه تایید تکان داد.

مرد اب دهنش را بلعید،کمی فکر کرد،تا ببیند خطایی کرده،که دلربا کلافه است!

به سمت دلربا رفت،سرش را پایین انداخت،با صدایی لرزان پچ زد:

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 2.7 / 5. تعداد رای : 3

نظرهای کاربران