دانلود رمان راز ققنوس  از لیلا رحمان آزاد

دانلود رمان راز ققنوس  از لیلا رحمان آزاد

دانلود رمان راز ققنوس  از لیلا رحمان آزاد

 ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان راز ققنوس

نگاه اسمان لبریز از اشک بود سایه ی نگاه غم الودش تمام شهر را پوشانده بود..

غرق وجود اش که میشدم چهره ی بق زده اش دل ازرده ام میکرد اما نمیدانم چرا؟

نمیدانم چرا بغض سنگ شده ی اسمان نمی شکست! شاید او هم دلگیر بود..

همچون من.. همچون او.. همچون سرنوشت.. سرنوشتی که بی اراده مرا در

بند او اسیر کرد اما وی، رهایم کرد در غبار تنهایی های تقدیر.

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان نجوای آرام

دانلود رمان چیاکو

دانلود رمان دنیای ناآرام

بخشی از رمان

با به صدا در اومدن، زنگ تفریح هیاهوی گفتگوی بچه ها بلند شد و

هرکدوم با گفتن، خسته نباشین خانم کلاس رو ترک کردن.

حین جمع کردن لوازمم از روی میز، پاسخ انرژی مثبت شون رو با لبخند جواب دادم

چادرم رو روی سرم تنظیم کردم، کیفم رو روی دوشم انداختم و با قدم های کوتاه، از کالس خارج شدم.

پس از خداحافظی با همکارانم از میون پسر بچه های قد و نیم قد گذشتم و راهی خونه شدم.

امروز هم مثل روز های دیگه از پا افتادم، سر و کله زدن با پسر بچه های دبستانی کار بسیار دشوار و سخت بود.

همین موضوع باعث خستگی بیش از حد و اندازه ی من میشد.

اما من عاشق شغلم بودم و سعی میکردم هرروز پر انرژی تر از روز قبل تو محل کارم حاضر بشم.

رو به روی در ایستادم و مشغول پیدا کردن کلید دستیم داخل کیفم شدم،

پس از یافتنش با یک چرخش در و بازکردم.

وارد راه پله ی اپارتمان دو طبقه ای مون شدم، پله هارو دوتا یکی کردم و به در واحدمون رسیدم.

بعد از وارد شدنم به منزل با صدای بلندی سلام کردم انتظار، برای گرفتن جوابی نشدم و هنگام رفتن به اتاق،

اندام مادرم پشت به من بود و مشغول پختن شام.

حین وارد شدنم به ارومی گفتم: _سالم.

مامان بدون برگردوندن سرش بامهربونی گفت:

_ سلام فریحا جان خسته نباشی مادر.

روی صندلی نشستم و سرم رو روی میز گذاشتم و به ارومی گفتم:

_مرسی مامان جان! گرسنمه شام چی داریم؟

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 0 / 5. تعداد رای : 0

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین