دانلود رمان زرناب pdf از برفا

دانلود رمان زرناب pdf از برفا
برای اندروید و کامپیوتر
ژانر : عاشقانه
خلاصه رمان زرناب
یاسر رحمانی… پسر ناخلف معتمد محله حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس و تقطیر مشروبات الکلی…
معروف به پنجه طلایی!!! مرد سی و دو سالهی قد بلند و خوش هیکلی که بخاطر مشکلاتش زنش ازش طلاق گرفته و
خانوادهاش روی دیدنشو ندارن . یه شب زن بیوهای رو از چنگال یه روانی که قصد تعرض بهش داشت نجات میده و
برای محافظت از زن و پسراش اونو به عقد خودش در میاره و با دیدن دلبری های دختره عاشقش میشه و…
قسمتی از رمان
خسته و کوفته از اداره به خانه میرسم، ماشین را هنوز کامل داخل حیاط نبردهام که آیسو را میبینم کنج حیاط نشسته است.
یک خواهر و برادر یتیم بودند، برادرش سامان رفیق گرمابه و گلستان سپهر بود… پسرجوان یکشبه صبح فردا را ندید و آیسو…
سر سه ماه زن سپهر شد، نگذاشتم کسی به سپهر خرده بگیرد… خودم کارهای عقد سادهاش را انجام دادم. شاهد اول عقدش من بودم.
برادری که کل جوانیاش عشقش کس دیگری بود و دخترک ندید و شوهر کرد… رد شد از برادرم و سپهر…
نمیدانم با چه منطقی آیسو رو به خانهاش آورد، دل حساسم تصمیم گرفت که برای آیسو هم مانند سها و مهتاب برادرانه خرج کنم ولی خب…
اصل قضیه این بود که واقعا مانند خواهر و برادرهای تنی نمیتوانستیم باشیم!
– سلام زنداداش… تو حیاطی چرا؟
دستپاچه شد، کمی من و من کرد و بعد گفت
– هیچی… هیچی یکم گفتم هوا بخورم.
کفشهای جفت شده در ایوان و صدای خندههای بلند حنا اما چیز دیگری میگفت.
– عمهخانوم و دخترشون اومدن.
دلم برای دل بیپناهش سوخت، از در شوخی گفتم
– باز این خانوما جمع شدن چه بلایی سر ما مردا بیارن؟!
کمی نور در چشمانش دوید، منظورم را خوب فهمید که گفت
– عمه یاسمن دختر پسندیده باز براتون… دختر یکی از همکارای آقا محمد که باباش سرهنگه و خیلی… خانوادهدارن انگار.
قیمت۳۱۰۰۰