دانلود رمان سزاوار

دانلود رمان سزاوار
ژانر :عاشقانه
خلاصه رمان:
با حرفی که مامان زد شوکه شدم. من رو تو همین حال
گذاشت و آب قند به دست سریع از آشپزخونه خارج شد.
یعنی ارباب فوت کرد؟ به همین راحتی..!
خندیدم…
اصلا همچین چیزی تو مغزم نمی گنجید. باورم نمیشد.
از شدت شوکه شدن خندم می گرفت. فکر می کردم دروغ می گن ولی
صدای گریه های مانیا و خدمتکار ها و زجه های زهرا خانم
من رو به این باور می رسوند که ارباب واقعا فوت کرده…!
با صدای دکتر خانوادگیشون که می گفت باید زودتر ببریمش.
به خودم اومدم و به بیرون دویدم که
اولین نفر میلاد رو دیدم که سرش رو پایین انداخته بود.