دانلود رمان مگانور از سارا عسکریان

دانلود رمان مگانور از سارا عسکریان
ژانر : عاشقانه،فانتزی،تخیلی
خلاصه رمان مگانور
داستان دختری از نوادگان شیطان که بخاطر نداشتن قدرتهای مأورایی از خاندان طرد میشه و تصمیم میگیره به زمین بیاد؛
با اومدن اون به زمین، زندگی چند انسان دیگه هم دستخوش تغییر میشه و اتفاقات فاجعهآمیزی رخ میده
که سرنوشت اونها رو عوض میکنه.
دانلود رمان مجموعه ی نور
دانلود رمان دلدار بی دل
بخشی از رمان
تنها صدایی که شنیده میشد، خرچ خرچ خورد شدن سیب زیر دندون هام بود.
نور ماه توی خونه میتابید و فضا رو نیمه تاریک میکرد.
همه چیز اینجا اسرار آمیز و عجیب به نظر میرسید. دلم میخواست تمام نقاط
خونه رو بررسی کنم ولی پرکردن شکمم از همه چیز واجبتر بود.
صدای کلید انداختن و بعدش هم قیژ، باز شدن در به گوشم رسید. یعنی اینجا
صاحبی هم داشت؟! آخه کی توی این بازارشام میتونه زندگی کنه؟
لحظه ای بعد آدمیزادی جلوی آشپزخونه ظاهر شد. یه مرد قد بلند که با قیافه ی
بهت زده نگاهم میکرد. کیسه های حاوی میوه و خوراکی از دستش افتاد رو زمین.
نگاهش روی شاخها و بالهام چرخید و روی صورتم ثابت موند. چشماش هر لحظه
گشادتر میشد؛ دلم میخواست بدونم توی ذهنش چی میگذره اما نمیدونم چی
شد که روی قلبش تمرکز کردم. صدای کوبش شدید قلبش خبر از ترسش
میداد. خوبه سرگرم ی امشبم هم جور شد! لبخندی شیطانی زدم و دندونهای
نیش بلندم نمایان شد.
مرد با وحشت فریادی زد و عقب عقب رفت که یهو خورد زمین. از آشپزخونه
پریدم بیرون و رفتم سراغش.
هردو با تعجب بهم خیره بودیم. صدای کوبش شدید قلبش گوشم رو پر کرده
بود. یعنی واقعا انقدر ترسناک بودم؟
رفتم نزدیکش و اون همونطور که روی زمین به عقب میخز ید گفت: