دانلود رمان کوه مثل کوهیار از آیسا سادات حسینی

دانلود رمان کوه مثل کوهیار از آیسا سادات حسینی
ژانر : عاشقانه،هیجانی،همخونه ای،ازدواج اجباری
خلاصه رمان کوه مثل کوهیار
کوه مثل کوهیار زلزله كوه را هم تكان داد …
اما كوهيار را نه….
كوه تنها بود و فرو ريخت…
اما كوهيار يارش را داشت…
امانتى كه پدرش به دستش سپرده بود…
امانتى كه ميان آوار جا مانده بود و بايد برايش كوه مى شد و شد…
كوه بود… يار بود…. كوهيار بود…
و براى يارش شد همه چي….
دانلود رمان آخرین بلیت تهران
دانلود رمان برهنه طهران من
بخشی از رمان
اخم عمیقی روی صورت مردانه اش نشسته بود و کنار نمی ،رفت با درد سیگاری روشن کرد و ساعد دست چپش را تکیه داد
به شیشه ماشینش دلش می خواست از آثار خرابی رو برگرداند اما دلش رضا نمی داد، انسان حس دوستانه اش بیشتر
از هر وقت دیگری گل کرده بود و دلش می خواست همانجا پیاده شود و به کمکشان برود. اما باید قبلش امانتی
پدرش را پیدا می کرد، کسی که به دنبالش تا کرمانشاه آمده و حال بری پیدا کردنش سر از سرپل ذهاب در آورده بود.
به سختی آدرس را پیدا کرد و مقابل آدرسی که همسایه شان داده بود .ایستاد کوچه شلوغ بود
آنقدر که هیچ ماشینی نمی توانست از کوچه رد شود. با تعجب سیگارش
را از لبش جدا کرد و نگاهی به جشن پیش رویش انداخت
صدای سر و صدا ویل کشیدن به حدی روی اعصابش بود که شیشه ی ماشین را تا ته بالا کشید و ابروهایش بهم
گره خورد در این موقعیت حوصله ی تنها چیزی را که نداشت همین مراسمها بود و حال با این وضع باید منتظر می ماند تا تمام شود.
سرکوچه ایستاد و ماشینش را خاموش کرد تمام روز را در حال رانندگی بود و آنقدر خسته به نظر می رسید
که دلش می خواست همانجا بخوابد تا جشن تمام شود اما مگر سر و صدا می گذاشت؟!
صدای تیر اندازی که بلند شد کلافه در ماشین را باز کرد و پیاده شد ،قدش ،نگاهش هیبتش و آن سیگاری که
با جدیت میکشید همه و همه توجهی اطرافیان را به خودش جلب میکرد و باعث میشد نگاه ها کمی رویش ثابت بماند
و او فارغ از اطرافش کام آخر را از سیگارش گرفت و زیر پا لهش کرد می دانست این مراسم حالا حالا..
قیمت۲۳۰۰۰
رمان قبلیرمان بعدی