دانلود رمان دل از مریم ارجمند

دانلود رمان دل از مریم ارجمند
ژانر : عاشقانه،اجتماعی،روانشناسی
خلاصه رمان دل
داستان یک عشق دوطرفه نافرجام.عشقی که درعین بزرگ بودن خود رابه اتفاقی تلخ میبازد وسرنوشت، دوعاشق را ازیکدیگر جدا میکند .
دختری که برای اثبات عشق خود به دورازچشم همه جسمش را به معشوقه اش میبازد و معشوقه ای که درعین ناباوری
ازعشق خود میگذرد و اورا رها میکندوباشخص دیگری ازدواج میکند تا اورا به دست سرنوشت و اتفاقات تلخش بسپارد .
ودراین میان بازنده اصلی رهاست که اسیر دنیایی از سختی ها میشود و برای حفظ ابروی به تاراج رفته اش
برسر دوراهی سختی قرارمیگیرد و برای فرار از گذشته اش با دکتر خود و روانشناسی که اورا مداوامیکند
تن به ازدواج میدهد . ازدواجی که فراز ونشیب بسیار راپشت سرمیگذارد.
دانلود رمان حریر و آتش
دانلود رمان اسیر یک روانی
بخشی از رمان
به خودم درآیینه نگاه میکنم. چشمانم بی رمق ترازهمیشه ودلم ….؟ تنهاعضو مرده بدنم ازهمیشه خسته تر. به راستی تاوان کدامین گناه ؟؟
عمریست باخوددرگیرم که چرامن؟منی که برای خودبااو رویای خوشبختی بافته بودم ! به راستی من کی ام؟
بانوی عشق او اما درخانه ی دیگری واو….مرد رویاهای من اما درآغوش دیگری .!
ناخودآگاه قطره اشکی ازچشمانم چکیدوبه دنبالش سیلابی از دردنامه زندگی ام .؛ بادست گونه هایم راپاک کردم .
طی این سالها یادگرفته ام وقتی اشکم سرازیر میشود تنها دستم خودم آنرا پاک میکند . دستم رانوازشگرانه برروی صورتم میکشم .
همان دستی که روزی قراربود اتفاقات خوبی رابرایم رقم بزند اما درمیانه راه خشکید. همان دستی که حتی برای خودم هم نمک نداشت .
اشکی راپاک میکنم که روزی ازسرشوق وصل میچکید واینک از سر دردوغم ! فقط میدانم اینجایی که الان ایستاده ام تقدیرم نبود و
منی که اکنون هستم ؛من نیستم ! به آیینه نگاه میکنم. لبخند تلخی میزنم اما لبخند نمیزند.کسی چه میداند شاید اوهم دق کرده است
در تلاطم وطغیان این روزهای بی کسی .زندگی من برعکس ترین خواب و بیداری شد که یکی میتونست ببینه !
زندگی ای که خودم بیشتر از همه درش نقش داشتم و کمتر ازهمه حق! صدای انداختن کلید ،پیچش دستگیره در وحضور فرهاد راهی شد
تا از گلایه کردن به زندگی بیرون بیام .ازمقابل آیینه بی حس و سرد گذشتم وبه آشپزخانه،جای همیشگی و
محل آرامشم پناه بردم. بعداز دعوای اساسی وتلخ دیشب هیچکدام دل خوشی ازدیگری نداشتیم .من رهای تنها ،مدتهاست
بافرهاد هم خانه ام . هم خانه ای که برای هردویمان حکم عذاب وشکنجه را دارد. هم خانه ای که برای هردویمان تاوان دارد .
تاوانی به بلندای شکستن دل وشکستن غرور. مدتهاست نقش زن وشوهری را باخود به یدک میکشیم که ازهم رنجیده اند و
با حفظ ظاهر فریبنده اش هم خود را گول زده ایم هم دیگران را ؛ رابطه ای که بعداز گذشت دوسال و اندی برای هم ازهر غریبه ای ،
غریبه تریم و مسبب تمامی این اتفاقات خودمن هستم
رمان قبلیرمان بعدی