دانلود رمان سرنوشت از شادی خلیلی

دانلود رمان سرنوشت از شادی خلیلی
ژانر : عاشقانه،غمگین
خلاصه رمان سرنوشت
دختری که مادرش دچار سرطان شده و میمیرد، و او در طی اعتماد و دوستی نابجا گول خورده و بعنوان خدمتکار به کشور دبی فرستاده میشود و
در آنجا با ارباب خود ازدواج میکند…
دانلود رمان خون بس
دانلود رمان رگ پنهان
بخشی از رمان
دستشو تو دستم گره زدو با لبخند گفت :من حرفامو قبلا بهت زدم
میدونم هنوز نمیتونی درست تصمیم بگیری همه اینا رو میدونم
ولی هرجوری که فکر میکنم نمیتونم از این به بعد بدون تو ادامه بدم
نمیدونم چطور …..از کی …..شاید از وقتی که دبی بودیم و بعد هر بار که
اذیتت میکردم قلب خودم بیشتر آتیش میگرفت
معنی حالمو نمیدونستم …منیکه به هیچ دختری حتی فکر نمیکردم اما تو ….
چشمات …..دیوونم کردی
دستمو بالا آورد و انگشت هاشو میون انگشتام فرود آورد و گفت:
دلم میخواست امشب یه شب به یاد موندنی باشه و به جور خوب سوپرایزت
کنم …پس
دسوتمو ول کردو جلوی پام زانو زد با بهت و تعجب نگاش کردم باورم نمیشود
این همون هیراده خشن و سرسخته
رمان سرنوشت شادی خلیلی
از توی جیبش یه جعبه قرمز درآوردو آروم بازش کرد
با دیدن انگشتر تک نگین روبروم هل داده شدم به گذشته
به روزی که هیراد این انگشووتر رو تو خونش زانو زدو بهم داد ولی من انتخاب
نکردمو از خونش زدم بیرون
با صداش سرمو بالا آوردم
حاضری باهام ازدواج کنی ؟
دستمو جلوی دهنم گذاشتمو نگاهش کردم …..صدای قلبمو میشنیدم ….این
مهم ترین روز زندگی من بود
متوجه هول شدنای من شد …با خنده از جاش بلند شدو د ست شو دور کمرم
انداخت و هلم دادجلو ….
از حرکت ناگهانیش نتونستم خودمو کنترل کنم و محکم به سینه اش خوردم
که به صورتش زل زدم تا ببینم واکنشش چیه
لبخندی زدو گفت:دستتو بده
گفتم :من که هنوز جواب ندادم
دلت میاد به پسر این پافی و خوشتیپی بگی نه..