دانلود رمان شب های سفید از زهرا ثقفی
دانلود رمان شب های سفید از زهرا ثقفی
ژانر عاشقانه،اجتماعی
خلاصه رمان شب های سفید
بهار دختر روانشناسی که طی حرف های یکی از مراجع هاش متوجه ی راز بزرگی از زندگی خودش میشه،
اتفاقی که گذشته رو روشن می کنه و آینده اش رو تحت شعاع قرار میده
رمان های پیشنهادی
دانلود رمان یاکان
دانلود رمان بازگشت طیطو
بخشی از رمان
با یک دست مانتوهایش را کنار می زند و با دست دیگر مانتوی کرم پاییزه اش را از کمد بیرون می کشد در همان حالی که
دکمه هایش را باز می کند، با ناامیدی بار دیگر شماره ی احسان را می گیرد دلش می خواهد احسان جواب بدهد تا هرچه بد و
بیراه بلد است نثارش کند دو ساعت است که مدام شماره اش رامی گیرد و دریغ از یک جواب کوتاه
الو بهار؟
با شنیدن صدای احسان، مانتو را روی تخت رها می کند و سریع گوشی را از روی میز، چنگ می زند انگار که اگر عجله نکند
مخاطبش باز ناپدید می شود
الو احسان کجایی تو؟ می دونی چند بار بهت زنگ زدم؟ لحن احسان هم دست کمی از او ندارد عصبی و کلافه است
کجا می خوای باشم، دنبال بدبختیم بگو تو حرفتو روی تخت می نشیند با شنیدن عصبانیت احسان، دلخوری اش
ته می کشد و باز دلسوزی برای این دایی جوان صدر نشین احساساتش می شود حرف خودش را فراموش می کند و آرام می پرسد
باز با یلدا بحثت شده؟ احسان نفسش را در گوشی فوت می کند کار ما دیگه از بحث گذشته بهار همین روزهاست که یکیمون
بریم دادخواست بدیم و تمومش کنیم این معرکه رو تو چیکار داشتی اینقدر زنگ زده بودی؟
صحبت راجب یلدا و زندگی احسان را به بعد موکول می کند جواب سوال احسان را می دهد
قرار بود امروز ماشین رو برام بیاری مامان نوبت دکتر داره احسان ثانیه ای سکوت می کند و بعد می گوید
وای، به کل فراموش کردم
تمام انرژی اش ته می کشد امروز باز هم باید با آژانس و تنها مسیر خانه تا کلینیک را طی کند از دست احسان عصبی است
اما درگیری های این روزهای احسان آنقدری هست که نخواهد بخاطر این فراموشی سرزنشش کند بلند می شود و مانتویش را
از روی تخت برمی دارد
باشه اشکالی نداره ما با آژانس می ریم تو به کارت برس احسان هم شرمنده است و ظاهرا در صدد رفع اشتباهش
نه بهار، ماشین رو برات میارم
