دانلود رمان عطر بارون بوی سیب از م.اسماعیلی

دانلود رمان عطر بارون بوی سیب از م.اسماعیلی
ژانر : عاشقانه،اجتماعی
خلاصه رمان عطر بارون بوی سیب
طلا از پس عشقی گرم و پر شور بخاطر روبرو شدن با مشکلی بزرگ حال به اوج تلخی و سردی رسیده و تنها راه رهایی را جدایی می داند.
شاهرخ به هر دری می زند برای حفظ این عشق اما تلاش هایش سرانجامی ندارد، تا اینکه داستان یک زندگی، زندگی پر فراز و نشیب
نهال آرام آرام پوسته این شکاف عظیم را کنار می زند و طلا را بین دوراهی تصمیم و انتخاب می گذارد..
دانلود رمان دلبر حاجی
دانلود رمان آفرودیته
بخشی از رمان
مثل کوه استوار، مثل دریا پر خروش، مثل سنگ صبور و مثل درخت همیشه پابرجا.
من مانند این مثل ها بودم و تو مرا ندیدی، مثل کوه در برابرعظمت مشکلاتمان استواری کردم، مثل دریا چرای رفتنت را خروشیدم ،
رنج تو رنج قلب بی تپش من بود، درد دست های تو دردی است که تمام کالبد خسته ام را می فشارد و برایش التیامی نیست،
سوزش زخم هایی که گونه های همیشه خیست را در بر گرفته تا همیشه با من است و میان باورهایم جای درستی دارد.
چگونه باید باور کنم که روی پیشانی صاف تو تقدیر با قلم خویش نقش انسان پر درد انداخته و گوشه ش حک کرده
مثل سکوت بی صدا…
مثل درد پر رنج…
مثل اشک زیبا…
و مثل مرگ همیشه آرام.
آ مثل آغاز…
آ مثل آرزو…
آ مثل آشتی…
آیا زندگی فقط خلاصه ای از این واژه هاست؟!
رمان عطر بارون بوی سیب م.اسماعیلی
محمودی روی دو پاهاش نشست، با تقلای فراوان اون بسته ای رو که از ظهر توی کشوی میزش دیده بود و از سر تعجب
فقط ساعت ها بهش خیره شده بود رو بیرون کشید، یه بسته خوب مهر و موم شده و مستطیل شکل و سنگین که معلوم نبود
توسط کی و چه جوری تو کشوی میزش جا شده، بسته رو روی میز گذاشت و بعد روی صندلی نشست و خیره شد بهش،
داشت حدس می زد که اون تو چی می تونه باشه، اصلا این بسته کی رسیده که اون حالا متوجهش شده، چه کسی می تونه اون رو فرستاده باشه؟
تو تقلای ذهنی خودش بود که دست هاش بی اراده جلو رفت و چسب روی پاکت رو به ضرب سریعی کند، از توی پاکت انبوهی از
کاغذهای سیاه شده رو بیرون کشید و خیلی زود عینک آویزون روی سینه ش رو به چشم زد، کاغذها رو زیر و رو کرد و چند خطی
رو خوند وبعد متوجه شد چیزی شبیه یه داستان یا زندگینامه رو داره مطالعه می کنه، برگشت به صفحه اول، نه نام نویسنده ای بود و
نه هیچ نشون یا آدرس و شماره تلفنی، کاغذها رو با هم یه دسته کرد و…