دانلود رمان یاقوت کبود از مهسا حسینی

دانلود رمان یاقوت کبود  از مهسا حسینی

دانلود رمان یاقوت کبود

برای اندروید ،آیفون و تبلت

توسط: مهسا حسینی

سبک رمان: عاشقانه

چکیده ای از رمان یاقوت کبود

انگشتهایش را روی سنگ قبر به حرکت سطح صاف و صیقلی در آورد چشمانش از اشک پُر میشد فریادی پُر از درد کشید :

چرا رفتی ؟ چرا منو تنها گذاشتی ؟ چرا ؟

صدای زجه های بلندش گوش فلک را هم کر میکرد مرتب کلمه ی چرا

ورد زبانش بود فریادهای دردناکش دل سنگ را هم آب میکرد

 لباسهای کهنه و وصله پینه اش سرما را به جانش میریخت لرز تمام

 بدنش را گرفته بود  هوا سرخ شذه بود صورتش را  سمت آسمان گرفت :

جو ن منم بگیر ! خدایا دیگه طاقت ندارم

سرش را روی قبر گذاشت ، شانه هایش از شدت هق هق میلرزید

کات ! عالی بود خسته نباشین

سرش را از روی قبر بلند کرد قطره های اشک را با انگشت گرفت

کسی نزدیکش آمد و دستمالی به سمتش گرفت :

اشکاتونو پاک کنین

کنار سنگ قبر تشکر کنان دستمال را گرفت و بلند شد صدای اطرافیان را میشنید :

خسته نباشین خانوم رزمجو

لبخندی روی لب آورد و سر تکان داد کارگردان نزدیکش آمد :

مثل همیشه بی نقص

شاران جان عالی بود

لبخندی نصفه روی لبهایش جان گرفت :

بهتر از اینم میتونستم

دانلود رمان معجزه خلجال

دانلود رمان نجیب بی آبرو

 

بخشی  از رمان

همینشم عالی بود دختر برای شام با گروه قرار گذاشتیم میگم ماشین بیاد دنبالت

گرمای شنلی را روی شانه هایش احساس کرد یکی از عوامل پشت

صحنه بود که با لبخند شال را روی شانه هایش انداخته بود تشکر کرد و رو به کارگردان جواب داد :

ممنون اما امشب نمیتونم بهتون خوش بگذره

ببین این دفعه ی چندمه که دعوتت میکنم و نمیای !

سلام به خانومتون برسونین حتما

اشاره به همسرش به موقع بود ، مسعودی لبخندی زد ، انگار که عادت

کرده بود تمام طعنه های شاران را نشنیده بگیرد :

باشه ولی یه بار باید تنهایی بریم شام بخوریم میخوام راجع به کار

بعدی باهات حرف بزنم نمیخوام به این زودی بازیگر به این خوبی رو از دست بدم

چشمهایش خود شیطان بود ! با رفتنش ابروهای شاران در هم رفت

تمام مدت روی اعصابش رژه رفته بود بدش نمی آمد خبر کارهایش را برای زنش بفرستند  لب زمزمه کرد:

زیر مرد ک خرفت !

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 0 / 5. تعداد رای : 0

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین