دانلود رمان حکم غرور | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،

دانلود رمان حکم غرور | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،
توسط:مهرانه حاتمی
سبک رمان: عاشقانه
چکیده ای از رمان حکم غرور
مثلا تو برای ابد محکومی به ندید کسی که دوسش داری؛ محکومی به قضاوت شدن، محکومی به بیمهری، محکومی به تنهایی تا ابد!
فکر میکنند روانیه، اما از هفتاد تا عاقل سالمتره…
از همون بچگی به جای اینکه پی فوتبال بازی کردن با بچههای محل و کلکسیون ماشینهای کلاسیکش باشه به
فکر پدری بود که محکوم بود تا ابد و یک روز اسم دیوونه رو یدک بکشه و حالا این دیوونگی به تنها فرزندش به ارث رسیده بود.
مطالب پیشنهادی:
رمان خون بس
رمان هاید
بخشی از رمان
خودکار طلایی رنگش رو توی دستش جابه جا کرد و گفت: خب، شروع کنیم؟
سرد و خشن بهش خیره شدم، با لحن روی مخی حرفش رو طوطی وار تکرار کردم.
– خب؟
چشم هاش رو محکم بست ؛ عینک مستطیل شکلش رو روی چشم هاش جابهجا کرد،
حسابی کلافه اش کرده بودم.
– من اینجام تا کمکت کنم پس بهتره باهام راه بیای وگرنه مجبوریم از راه درد آور وارد بشیم.
نیشخند زدم و بی حوصله و با تمسخر گفتم: درد؟ چه واژه ی آشنایی!
از پشت میز قهوه ای رنگ بلند شد و با قدم های محکم سمتم اومد و رو به روم ا یستاد؛
حسابی عصبی بود، کت و شلوار اتو کشیده اش بیش از اندازه روی مخم بود و من یاد اون مرتیکه ی عوضی
می انداخت.
– دوست داری از کجا شروع کنیم؟
با نگاه برنده ام بهش خیره شدم و لب زدم.
دانلود رمان حکم غرور مهرانه حاتمی
– از مرگ، می دونی از بچگی دوسش داشتم!
سرش رو با ضرب بالا آورد و وحشت زده با چشم های گرد نگاهم کرد، یه تای ابروم روبالا
انداختم؛ خودش رو عقب کشید و به صندلی تکیه داد.
– من فقط برای کمک اومدم.
دستم رو زیر چونه ام گذاشتم ، خیره نگاهش کردم و جدی گفتم: من فکر کردم برا ی بررسی
امور مالی شرکت اومدی .
متعجب و ترسیده سر تکون داد و از رو ی صندلی چرم و چرخ دار بلند شد و سمت پنجره
رفت ؛ به بیرون خیره شد.
سیب قرمزی از توی ظرف کریستال برداشتم.
زیر چشمی به من نگاه می کرد و حواسش کامل به من بود و منم از موقعیت استفاده کردم.
با تعجب سیب رو برانداز کردم..