رمان مفت باز از ماهور ابوالفتحی

رمان مفت باز از ماهور ابوالفتحی PDF
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر : عاشقانه
چکیده ای از رمان مفت باز
چشم هام رو می بندم، سرده باد سرد به صورتم می خوره و اما من دوست دارم این حس رو! حواسم
پرت میشه و خالی میشم از اطراف! از آزاد و بد و بیراه گفتناش، از هومن و خندیدناش، از شهریار و
دست گرفتناش و کاش ما تو یه قاب عکس تو همین جا و همین حال تموم بشیم! قبل از اینکه اتفاقای بد
بیان و از پا درمون بیارن.و سنگینیه! یه آهنگی هست مدام تو سرم پلی میشه
که می گه ” خونه خوبه بو ی مامانم رو میده” و همه جای بدن و فکرم دارن داد م یزنن خونه دی گه خوب
نیست. کیانا تو اتاقشه و دلش نمی خواد من رو ببینه! بابام رو به روی من و به فاصله ی یک مبل
نشسته و مامانم قرمه سبزی درست کرده اما اینجا دیگه بو ی مامان من رو نمیده چون حتی اون هم
باهام سر سنگ ینه و من نمی دونم چرا! شما حق دیگرانو می گیرید و می خورید عیب نداره
ولی دیگران از شما بگیرن داره؟! این سوال ذهن من..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خون بس
دانلود رمان اجبار هوس
بخشی از رمان
شهریار فقط لبخند می زنه و احتمالا نگران حال تیناست. کوشا شهریار رو مخاطب قرار می ده و انگار که این دوتا کنار هم خیلی احساس بامزگی می کنن:
– تقصیر خودته دیگه، با یه وجب بچه دوست شدی با هیچی آشنایی نداره! این بچه بايد پستونکش و میک بزنه نه چيزاي..
. ادامه ی حرفش با دیدن ابروهای گره خوردهی شهریار تو دهنش می ماسه و انگار فکر شهریار مشغول تر از این حرفاست. .
ولی خیلی سلیطهای نازار. با چشم های گرد شده هومن رو نگاه می کنم و متعجب می گم: | – من؟!
بهارک هم پشت حرف هومن رو می گیره و می گه: – این تازه یه چشمه از پاچه پارگیاش بود.
رمان مفت باز ماهور ابوالفتحی
شهریار هم برای اینکه میزبانه و خیلی هم به ما بدنگذره بالاخره حرفی می زنه – يه دادی سر من زد که اصلا جفت کردم.
خنده ام گرفته، خب بد هم نمی گن و من واقعا بعضی وقت ها بیش از اندازه از کوره در می رم. آزاد یه گوشه از اتاق خوابیده و
پتو رو روی سرش کشیده. امشب این قدر پرحاشیه و شلوغ بوده که نتونستم بفهمم پسری که همه می گفتن بی ادب و
خودشیفته است کیه و چیکاره است! تنها چیزی که دستگیرم شد، فقط همین بود که تونستم بفهمم اسمش آزاده! . می گم نازار؟!