دانلود رمان گیله نار از پریسان خاتون

دانلود رمان گیله نار از پریسان خاتون
ژانر : معمایی،عاشقانه،اجتماعی
خلاصه رمان گیله نار
اَفرا دخترِ به ظاهر خجالتی و سربهزیرِ حاج فتاح سلطانی، به دنبال بهدست آوردن استقلال، ماهها پیش بعد از قبولِ شرط دردسرساز پدبزرگِ
مستبد و متعصباش، با شراکت عمهی کوچکش کافهای در حومهی شهر برپا کردهاند. همهچیز خوب پیش میرود تا قبل از اینکه گندِ
جبران نشدنیای به بار بیاورند و بهخاطر ترس از طرد شدن، ماهها روی آن سرپوش بگذارند. اما ماه همیشه پشت ابر نمیماند.
کینه و کدورت قدیمیِ شایانخان و سوءتفاهمی که برای او و خانوادهاش پیش آمده است، باعث میشود که شاهانِ جاوید پا
به میدانِ بازی بگذارد و بعد از ماهها، بوی تعفنآور رسوایی، خانوادهی سلطانی را بیآبرو کند
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان گرگ بند
دانلود رمان خون بس
دانلود رمان بازگشت طیطو
بخشی از رمان
موهایم را پشت گوش می فرستم و لگدی به کارتونِ خالی ای که سدِ راهم شده است
می پرانم. خانه بیش از حد شلوغ و درهم شده است و از این شلختگی اش سردرد می گیرم.
ماه بانو در حالی که آخرین کارتون شکستنی ها را خالی می کند و محتوایش را با وسواس
داخلِ کابینت می چیند، مانندِ تمام این سه روزش شروع به غرغر کردن می کند:
– آقا پیر و خرفت شده. اصلاً نمی فهمه داره چی کار می کنه!
ابروهایم در هم می لولند و سرم عجیب تیر می کشد. به خدا که آخر از دست این دردِ
بی درمان، سر به بیابان می گذارم. کفِ انگشتِ شستم را مابینِ جفت ابرویم می کشم و بعد
از راست شدنِ کمرِ خمیده ام، تذکر می دهم:
رمان گیله نار پریسان خاتون
چشم غره ای می رود و این بار بی صدا مشغول ادامه ی کارش می شود. همان لحظه آیفون – ماه بانو!
به صدا در می آید و کاسه ای که مشغول تمیز کردن اش بودم را زمین می گذارم. با شلوار
پلیسه ای که به پا دارم و حسابی صدا ایجاد می کند، به سمتِ در می روم و گوشی آیفون را
بر می دارم. پدرم یک کلمه از من می خواهد در را برایش باز کنم و من هم دکمه ی کنارِ
گوشی را فشار می دهم. اگر آیفون مان مانند خانه ی خودمان تصویری بود و صدایش خش
نداشت، مجبور نبودم مدام از ۱آتا، درمورد هویتش سؤال بپرسم و او هم کج خلق شود.
خانه ی خودمان!
درِ ساختمان اصلیِ خانه که از قبل نیمه باز بود را با لگد کامل باز می کند و نگاهم به
دست های پرش کشیده می شود