دانلود رمان گوردخمه از مریم موسیوند

دانلود رمان گوردخمه از مریم موسیوند
ژانر : عاشقانه،اجتماعی،معمایی
خلاصه رمان گوردخمه
سعید راننده گاراژی از آخرین سفرش به خونه برنمی گرده و این مسئله آغاز یکسری اتفاقات زنجیره وار میشه که
آدمهای داستان تصمیماتی رو می گیرن که عاشق بشن یا نه، عاشق بمونن یا نه، به دلشون گوش بدن یا عقلشون،
سرنوشت پیروز میشه یا اونها زندگی رو میسازن و در نهایت گره ها و معماهای داستان یکی یکی باز میشن
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان مثل پیچک جلد اول
دانلود رمان مثل پیچک جلد دوم
بخشی از رمان
زمین مرده و برف روی خانه ها کله کرده بود و مردم توی خانه هاشان به خوابی عمیق فرو رفته بودند. سرد بود. سرد.
سرمای سختی تو کوچه ها می خزید. قوز کرد و سرش را توی یقه اورکتش فرو برد. دستهاش را توی جیب کرد و به
قدمهاش سرعت بخشید. برف می بارید. آسمان یکدست سرخ. خونی. باد می وزید. هوا سرد و سیاه، کوچه ها تاریک.
سکوت را واق واق سگی از خانه ای نه چندان دور می شکست. صدای له شدن برف را زیر پوتین هاش می شنید.
بسته را زیر بغلش محکمتر گرفت. فقط چند کوچه مانده بود. چند خانه. روی کاله و شانه هاش برف نشسته بود و
پوست صورتش از سرما می سوخت. انگشتان پاهاش لمس بودند. کوچه های خلوت و بی رهگذر را یکی پس از
دیگری پیمود. سیاهی سنگین شب را سفیدی بی روح برف می شکست.
رمان گوردخمه مریم موسیوند
دلتنگ بود. دلتنگ. یاد آخرین بوسه اش افتاد. تو اتاق تهی مهین را موقع قالی بافتن تنها گیر انداخته بود. از پشت
بغلش کرده بود و روسری اش را درآورده و پرت کرده بود کناری. دست کشیده بود روی موهای طالیی اش. زیر
دستش قوز کرده بود و او بی صدا خندیده بود. بوسیده بودش و بوسیده شده بود. بوسه ای شرمزده. نرم و شیرین،
مثل پشمک های صورتی چوبی. یکباره صدای پرتغیر دا هر دوشان را از جا پرانده بود:
مهین دو دستش را روی صورتش گذاشته بود و با صورتیدارین چیکار می کنین پدر صلواتیا؟!
سرخ سرخ از اتاق فرار کرده بود. دا جلو آمده و نه چندان محکم پس گردنش زده بود. به خنده افتاده بود.