دانلود رمان یک لنگه پا بر قله از فاطمه زارعی

دانلود رمان یک لنگه پا بر قله  از فاطمه زارعی

دانلود رمان یک لنگه پا بر قله از فاطمه زارعی

 ژانر : عاشقانه،هیجانی

خلاصه رمان یک لنگه پا بر قله

ماجرا از زامیادی شروع شد که بخاطر گذشته تاریکش دچار اختلال شخصیتی هست، یه روز خوبه، یه روز بد،

وسواس شدید به خرید داره و همسرش گندم رو اسیر کرده…

پسرعموی گندم به نام سدرا وارد زندگیشون میشه و معلوم میشه که گ‌ندم رو دوست داره حالا کلی هی اذیت می‌کنه و رو مخ زامیاده،

از طرفی مامان زامیاد بخاطر عشق ناکامش به عموش خودکشی کرده و وقتی زامیاد خوشبختی عمو و زن و دخترعموش رو میبینه کلی عصبی میشه،

ماشین عمو رو آخرش آتیش میزنه… و چند وقتی بستری میشه تو اونجا با کنعان آشنا میشه. کنعان رفیقش میشه و همدم.

وقتی برمی‌گرده از کلینیک آروم شده و عوض شده… تو عروسی دختر عموش، زن شوهر دخترعموش سروکله‌اش پیدا میشه و

رسوایی به بار میاد، دختر عمو بعد از عروسیش فرار می‌کنه و عمو سکته می‌کنه و بخاطر سکته قدرت حرکتشو از دست میده و

دختر عموش مثل مادرش خودکشی می‌کنه و الان تو کماست حالا ببینیم قصه چی میشه.

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان مثل پیچک جلد دوم

دانلود رمان عروسک ارباب

 

بخشی از رمان

ماشین عمو رو آخرش آتیش میزنه… و چند وقتی بستری میشه تو اونجا با کنعان آشنا میشه. کنعان رفیقش میشه و همدم.

وقتی برمی‌گرده از کلینیک آروم شده و عوض شده… تو عروسی دختر عموش، زن شوهر دخترعموش سروکله‌اش پیدا میشه و رسوایی به بار میاد

دختر عمو بعد از عروسیش فرار می‌کنه و عمو سکته می‌کنه و بخاطر سکته قدرت حرکتشو از دست میده و دختر عموش مثل مادرش

خودکشی می‌کنه و الان تو کماست حالا ببینیم قصه چی میشه.

از گونه هایش خون میچکید، پلک های بسته اش او را شبیه فرشته ها کرده بود. زامیاد از تماشای صورت غرق خواب او سیر نمیشد. با شنیدن صدای منوچهر

چشم از او برداشت و سر بلند کرد. -یه چیز شاد بخون، ناسلامتی امشب جشن تولدِ رادینِ پاکروانه… نوه پسری ارشد من!

موقع گفتن این حرف ها تنش را تاب و دستش را در هوا تکان می داد. ارکستر نگاهی به سالن کرد،

رمان یک لنگه پا بر قله

زن ها بزک کرده کنار شوهران عصا قورت داده شان نشسته و با حالت خنثا او را نگاه می کردند.

فقط یکی از جوان ها داد زد. -راست میگه شاد بخون. نوای شاد موسیقی که در سالن طنین انداخت.

منوچهر روی سن ایستاد. چشم ها به او خیره شد، هیچکس تصورش را هم نمی کرد که بزرگ خاندان پاکروان قصد رقصیدن داشته باشد.

دستانش را از هم باز کرد و شبیه لوطی های قدیم با حرکت ابرو و گردن رقصید. یک عده خندیدند

 

قیمت 18000

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 0 / 5. تعداد رای : 0

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین