دانلود رمان آخر اسفند از هستی آریان

دانلود رمان آخر اسفند از هستی آریان
ژانر : عاشقانه،اجتماعی،درام
خلاصه رمان آخر اسفند
دنبالت نمیگشتم و در انبوهِ این نگشتنها پیدایت کردم؛
پیدایت کردم تا با تویی که با بیرحمیِ تمام به مرد بودنت انگِ دیوانگی میزدند معنای مردانگی را بفهمم…
اشتباه اگر هست بگذار باشد که این دیوانه؛
گرچه ممکن است با تو به نتیجه نرسد اما به صبح فردا رسیدنش مهمتر است و بی تو، مگر میشود به نفس بعدی رسید؟
چه برسد به صبح فردا!
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شدم دختر شیراز
دانلود رمان مثل پیچک جلد دوم
دانلود رمان چند درجه بالاتر از غرور
بخشی از رمان
از زبان راوی ”
شال که از روی موهای بلندش کنار رفت قلبش در سینه فشرده شد…
بار دیگر تقلا کرد که از زیر دستان به ظاهر مردی که مثل بختک روی تنش خیمه زده بود و او
را به دیوار نمزدهی پشت سرش میفشرد رها شود اما زور عضلههای مرد بدجوری به زورِ
دستان ظریف و شکنندهاش میچربید…
ِ با حال ِ زاری به ماه که با خساست تمام نورش را از بنبستی که در آن گیر افتاده بود دریغ
میکرد، چشم دوخت و با صدای خفهای که از زور ترس و وحشت از یک متری هم به گوش
نمیرسید جیغ کشید :
_کمک…کمکم….
رمان آخر اسفند هستی آریان
هنوز جملهاش را کامل نکرده بود که با بالا رفتن دست مرد و قرار گرفتنش جلوی دهان
دخترک، همان صدای خفه هم در گلویش حبس شد…
تنش مثل بید میلرزید…
نقشهاش خوب پیش نرفت ،
فکرِ اینجای دختر فراری بودن را نکرده بود…
صدای نفرتانگیز مرد در گوشش نشست که چشمانش را بست و روی هم فشار داد…
_دستمو برمیدارم ولی حواستو جمع کن…سر و صدا کنی بلایی سرت میارم که اسمتو هم
یادت بره…هیچکس هم نیست که به دادت برسه