دانلود رمان یاس کبود از زهرا ناظمی زاده

از زهرا ناظمی زاده دانلود رمان یاس کبود
ژانر : عاشقانه
خلاصه رمان یاس کبود
خاتون دختری درسخوان و هنرمند است و به خاطر قلب مهربانی که داره،
مورد توجه تمام اعضای خانواده، به غیر از خواهر بزگترش، گیسو است
روزها به سرعت میگذرند و خاتون بزرگتر میشه و روزی که
در راه مدرسه دنبال دفترش میگشته، دفتر را دست…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بیوه برادرم
دانلود رمان عرق سگی
دانلود رمان تن پوشی از هوس
رمان یاس کبود زهرا ناظمی زاده
بخشی از رمان
از شدت گرما بعدازظهر خوابم نمی برد و کلافه شده بودم به آهستگی از جا برخاستم و از زیرزمین بیرون آمدم،
سر و صورتم را در حوض فرو بردم و چند مشت آب به صورتم زدم و بی درنگ به طرف اتاق خانم بزرگ به راه
افتادم از درز در سرک کشیدم، او هم به خواب عمیقی فرو رفته بود دست از پا درازتر دوباره به زیرزمین بازگشتم
آهسته قدم برمی داشتم که مبادا کسی بیدار شود
احمد و محمود در دو طرف خانه کوچک به خواب رفته بودند آقاجون هم بعد از چند هفته دوری از خانواده تازه از
راه رسیده بود و از شدت خستگی این پهلو و آن پهلو می شد تا شاید بتواند لختی بیاساید از بانو و وگیسو خبری
نبود با تعجب اطرافم را از نظر گذراندم، حتماً به گوشه ی دنجی رفته بودند تا با هم درد دل کنند، آخر بانو یک
هفته به همراه عمه خانم به ییلاق رفته بود و حالا حرف های زیادی برای گفتن داشت و چه کسی بهتر از گیسو که
فقط یک سال از او کوچک تر بود!
این طوری که بعدها شنیدم مادر به فاصله یازده ماه آن دو را به دنیا آورده بود مادر سر آنها خیلی سختی کشیده
بود به طوری که تا چهار سال بچه دار نمی شد و بعد به امید پسردار شدن باردار می شود و من و برادر دوقلویم
محمد، به دنیا می آییم
تنها پسر خانواده همه را خوشحال می کند ولیمه می دهند و جشن و پایکوبی به راه می اندازند، اما این شادی دوام
چندانی نداشت و هشت ماه بعد برادرم به علت ابتلا به بیماری تب نوبه از دنیا می رود و خانه را غرق اندوه و ماتم می
کند پس از آن مادرم از غم و غصه دچار بیماری روحی می شود و همین باعث خشک شدن شیرش می شود و ناچار
می شوند برای من هم دایه ای بگیرند پدر هم دست کمی از مادر نداشت ولی غرور مردانه اش نمی گذاشت تا
ناراحتی خود را بروز دهد، اما از درون خود را می خورد، هرچند که سعی می کرد این بحران را با آرامش پشت سر
بگذارد
حال خانم کوچک کم کم رو به بهبودی می رفت ولی تا مدت ها نسبت به من ابراز بی علاقگی می کرد شاید در..