دانلود رمان پرتو از مرضیه مقدمی،یسنا شهرکی

دانلود رمان پرتو  از مرضیه مقدمی،یسنا شهرکی

دانلود رمان پرتو از مرضیه مقدمی،یسنا شهرکی

 ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان پرتو

داستان درباره ی پرتوی قصه ماست که خدمتکار یه عمارته و مجبور به ازدواج با

پسر زخم خورده ی این عمارت میشه پسری که همسرش بهش خیانت کرده و..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان کاباره

دانلود رمان سرنوشت هوسباز

دانلود رمان ارباب شاهین

بخشی از رمان

خیره به دمپایی تو پام با خودم فکر میکردم که چطوری ھم برم خرید کنم و غذا

درست کنم ای کاش به خانم میگفتم کھ این جوری ممکنه از شدت خستگی کیفیت کار

ھا و غذاھا پایین بیاد و کمی تا اندکی مھمونی بھم بخوره….

اما من نمیتونم ھمچیندرخواستی ازشون کنم….

مگه من کیم؟؟؟…. یهخدمتکار که تازه شیش ماھه شروعبه کار کرده….

بعد بیام پرو پرو تو چشمای خانم زل بزنم و بگم : خانم من نمیتونم ھم

خرید کنم و ھم غذا درست کنم… نه خیلی بد میشه این اولین مھمونی که داره تو این

عمارت برگزار میشه و من مسئول تدارکات و غذاھام …نچ.. زشته… نمیشه… با گفتن

این حرفا با خودم از جام بلند شدم و به سمت یخچال رفتم دوتا لیست غذاھا و خرید ھا

ھردو به در فریزر با خودکاری کھ ھمیشه تو جیب لباسم بود شروع کردم به اضافه و

کم کردن خرید ھا غرق کارم بودم کهبا شنیدن زنگ مخصوص اتاق خانم با عجله از

روی صندلی بلند شدم و به سمت راه پله راه افتادم تو آیینه ی راھرو نگاھی به لباسام

کردم کھ مبادا نامرتب و نامنظم به نظر بیام… جلوی در کنده کاری خانم رسیدم با دو

انگشت اشاره و شستم ضربه ی آرومی به در زدم که پس از چند دقیقه صدای ملیح اما

جدی خانم که میگفت : بفرمایید و شنیدم با استرس دوباره دستی به لباسم کشیدم و بسم

و اللھی زیر لب گفتم و وارد شدم خانم رو صندلی رو به پنجره اتاق نشسته بود و

داشت کتاب ربه کا رو میخوند با صدای در بدون اینکه برگرده عینکشو از چشماش

برداشت و ھمراه با کتاب گذاشت رو میزی که لیوان نوشیدنی محبوبش رو اونجا

گذاشته بود…. با لبخند برگشت و به من نگاه کرد با صدای زیباش منو دعوت به

نشستن کرد دوباره با استرس به لباسم دست کشیدم و با گام ھای کوتاه به سمت صندلی

دیگری که کنار صندلی دیگری که کناره صندلی خانم بود رفتم و نشستم.

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 1.8 / 5. تعداد رای : 5

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین