دانلود رمان قصه دلدادگی از پریسا اسدی

دانلود رمان قصه دلدادگی از پریسا اسدی
ژانر : پلیسی،عاشقانه،طنز
خلاصه رمان قصه دلدادگی
داستان درباره دختریه که به دلایلی مجبور میشه به خونه خاله دامادشون بره و از قضا نوه خاله دامادشون هم برای کاری از خارج به ایران میاد.
در ادامه اتفاقاتی براشون میفته که خوندنش خالی از لطف نیست …
دانلود رمان حجله اجباری
دانلود رمان دلبر حاجی
بخشی از رمان
چمدانم رو توی دستم گرفتم و به سنگینیش توجهای نکردم …
از ترمینال تا اینجا با فکرای جور واجوری که توی سرم بود دست و پنجه نرم کردم ، آخه چرا من؟
مگه نمیشد من رو هم با خودشون ببرن؟!
میدونم توی زندگی خواهرم اضافی بودم ، اون بیچاره چه گناهی کرده بود که باید من بیپناه رو توی خونهاش نگه میداشت؟
خودش هم ناراحت بود که من نمیتونم باهاشون برم.
آقا صدرا شوهر خواهرم هر کاری کرد اما از شرکتشون قبول نکردن که منم همراهشون به ایتالیا برم …
بنابراین بیچاره خواهرم با کلی شرمندگی و ناراحتی به من گفت که باید بیام شیراز پیش خالهی مامان صدرا که اصلا هم تا حالا ندیده بودمش …
هر چی به تارا اصرار کردم تا وقتی که برمیگردن بذاره بمونم خونهشون ، قبول نکرد و گفت : نمیخوام با کلی دلشوره و نگرانی راهی دیار غربت بشم .
آقا صدرا هم با حرفش موافقت کرد و گفت: با اینجا موندنت ما بیشتر نگرانت میشیم و شرمنده ایم از اینکه نتونستیم
با خودمون ببریمت.برو پیش خاله مامانم، زن خیلی خوبیه! میدونم اگه پیش اون باشی اصلا دلتنگ ماها نمیشی.
اونقدر باهات گرم میگیره و شوخی میکنه که اصلا لحظهای هم یاد ما نمیفتی.
درسته الان پیش خودت میگی پیرزن رو چه به شوخی؟! اما باید ببینیش تا حرف من رو تایید کنی!
بالاخره با کلی اصرار تارا و صدرا راضی شدم راهی شیراز بشم …
خونه ی یه غریبه ی آشنا که ایل و تبارشون همگی خان بودن ؛ البته از جانب شوهرش!
یه تاکسی دربستی گرفتم و آدرسی که صدرا داده بود رو دادم …
راننده تاکسی تو آینه نگاهی بهم انداخت و آدرس رو گرفت