دانلود رمان بغض هوس فاطمه جباری

دانلود رمان بغض هوس فاطمه جباری
ژانر : عاشقانه
خلاصه رمان بغض هوس
[برده هاعاشق نمیشوند] کہ یکے رادر آغوش داری
آن یکے را زیر سر و خاطرات دیگری در قلب…
بد بودنم به کدامین گناس به گناه قانون سوم عمارتی که حکم میکند:
برده ها عاشق نمیشوند
دانلود رمان یکاگیر
دانلود رمان جنون آغوشت
بخشی از رمان
کش و قوسی به بدنم دادم و طرف دیگه چرخیدم طبق معمول کوروش نبود، این بشر کجا می رفت چیکار می کرد!
با یاداوری دیشب اخمی روی پیشونیم نشست که چندان دوومی نداشت. از روی تخت پایین اومدم و به آینه نگاهی انداختم چقدر شکسته شده بودم!
انگار هنوزم حالم از خودم بهم می خورد. بیخیال وارد دسشویی شدم و بعد از اقدامات لازمه از اتاق بیرون اومدم.
با دیدن هیربد که درست روی پله ها ایستاد و سمت من برگشت سرمو پایین انداختم، که در اتاقش باز شد!
با دیدن نارین متعجب نگاهمو سمت هیربد برگردوندم که آب دهنشو قورت داد و پله ها رو پایین رفت.
این تو اتاق هیربد چبکار می کرد نکنه دیشب! هه چقدر احمقی گندم خیلی احمقی. _خانوم جان چه خوب اینجایید برای صبحانه تشریف….
هنو حرف های طاهره تموم نشده بود که به اتاقم برگشتم و در رو محکم کوبیدم.
من چیکار کردم خدا لعنتم کنه حالا دیگه بهش میدون داده بودم نکنه به بقیه بگه که دیشب با من بوده!
نکنه بگه که بچه از اونه! اگه کسی حرفاشو باور کنه چی. استرس و لرزش دستام امونم رو بریده بود با دیدن خودم تو آینه
دوباره گریم گرفت که در با تقه ای باز شد. با دیدن سیما سینی رو ازش گرفتم و روس میز گذاشتم
-خانم بزرگ گفتن که برای صبحانه اصرار نکنیم برای همین آوردم توی اتاقت
قیمت10000