دانلود رمان تکتم ۲۱تهران از فاخته حسینی

دانلود رمان تکتم ۲۱تهران  از فاخته حسینی

دانلود رمان تکتم ۲۱تهران از فاخته حسینی

برای اندروید و کامپیوتر

ژانر : اجتماعی،درام

خلاصه رمان تکتم ۲۱ تهران

_ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی…

هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد.

کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم

زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم را روی زمین میفشرم. کشان کشان پاهایم را به عقب میبرم،

سنگ ریزه های زیر کتونی هایم خش خش میکند. خوب که عقب میروم به ناگه خود را رها میکنم و تاب میخورم، هی تاب میخورم و…

_ تاب تاب عباسی، خدا جونم چه نازی

تاب تاب عباسی، خدا منو نندازی

اگه منو میندازی، بغلِ…

ناگهان میافتم روی زمین، زانو هایم درد میگیرد. لولای قدیمی تاب قیژقیژ صدا میکند، چرا کسی برای بلند کردنم نمی آید؟

بغض میکنم. انگار که تاب هم خواسته بود مرا از رویایی که برای خود ساخته بودم

به بیرون پرت کند. نه کسی هولم میدهد، نه کسی بغلم می‌کند

دانلود رمان دلارای

دانلود رمان هبه

بخشی از رمان

چمدانم را دنبال خود کشیده و شلوغی مثل همیشه عصبی ام

میکند؛ سمت راست سرم تیر میکشد و همهمه ها گیجم کرده است

لبم را به دندان میگیرم و چمدان را با خشونت از سکو پایین

میکشم که یک چرخش میشکند، آه از نهادم بلند میشود. اخم

هایم در هم میرود، زنی خیره خیره نگاهم میکند، شال خاکستری

رنگم را کمی جلوتر میکشم تا روی موهایم را بپوشاند. سعی

میکنم چمدان را بردارم و روی زمین نکشانمش که ناگهان حس

میکنم سنگینی اش چقدر سبک میشود، سر که میچرخانم

شخصی را میبینم که دسته چمدانم را گرفته و سعی دارد آن را از

دستم بگیرد که زیر لب با همان لحن آرام مختص به خود، میگویم

_ ممنونم؛ خودم میتونم.

بی توجه به حرفم آن را از بین انگشتان بی جان و ظریفم بیرون

میکشد. قامت بلندش در قالب شبح سیاهی که برای خود در

ذهنم ساخته بودم، جای میگیرد. حاال آن قامت سیاه رنگ میان

افکارم هم چهره دارد، هم لباس! پیش از آنکه چیزی بگویم،

شخصی صدایم میزند؛ که نگاه خسته ام را سمت خود روانه میکند

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 2.3 / 5. تعداد رای : 3

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین