دانلود رمان پرتگاه  از زینب طوماری

دانلود رمان پرتگاه  از زینب طوماری

دانلود رمان پرتگاه  از زینب طوماری

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان پرتگاه

آوا دختری از جنس دخترهای فراموش شده ایست که صدایشان نه فقط به آسمان که به گوش

اطرافیانشان هم نمی رسد شما صدایش را… صدایشان را…

دانلود رمان رسوخ

دانلود رمان رز خاکستری

دانلود رمان تلاطم یک قلب

بخشی از رمان

از اتاق بیرون می روم با همان وضع روی کاناپه دراز می کشم.

پلک هایم خسته اند روی هم می اندازمشان و بدون اینکه بخواهم خوابم می برد.

باز کابوس میبینم، همان هتل و همان شب اما اینبار به جای آن مرد چشم نیوشا را با خودکار در میارم.

با نفس نفس از خواب می پرم. آنچنان ترسیده ام کـه دست هایم می لرزند.

از روی مبل بلند می شوم. ملافه را درست می کنم به آشپزخانه می روم.

لیوان آبی می خورم اما لرزش دستم و ضربان بالای قلبم خوب نمی شود.

شیرآب را باز می کنم. صبر میکنم سرد شود.

مشتم را زیر می‌گیرم پُر می‌کنم و به صورتم می‌پاشم.

به سالن که برمی گردم با دیدن ساعت خشکم میزند، ۱ نیمه شب شده و هیراد نیامده.

قرار بود غروب برود هتل بعد بیاید. با یک دست ملافه را دورم نگه می دارم تا پایین نرود و به طرف تلفن می روم.

شماره ای که در حافظه ذخیره کرده را می گیرم بـه گوشم می چسبانم.

بوق های پی در پی می خورد اما جواب نمی دهد.

دوباره میگیرم باز هم همان می شود جواب نمی دهد اما کوتاه نمی آیم.

آنقدر شماره اش را می گیرم تا ساعت ۱:۳۰ دقیقه را نشان می دهد و به جای بوق های پی در پی زنی می گوید دستگاه مشترک مورد نظرم خاموش است.

تلفن را که قطع میکنم چند دقیقه بی حرکتم.

جواب نداد و موبایلش را خاموش کرد.

گفت می آیم اما نیامد.

اولین فکری که به سرم می آید همدست بودن هیراد با آن هاست.

 

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 0 / 5. تعداد رای : 0

نظرهای کاربران