دانلود رمان پگاسوس از ماهور ابوالفتحی

دانلود رمان پگاسوس  از ماهور ابوالفتحی

دانلود رمان پگاسوس از ماهور ابوالفتحی 

ژانر :عاشقانه،هیجانی

خلاصه رمان پگاسوس

مدوسا…همه فقط میدونن که مدوسا یه خائنِ اغواگر بود،

زن زیبایی که نتونست پاک بمونه. اما میدونستی در حقیقت مدوسا

بخاطر خیانتِ قول پاک موندنش به آتنا تنبیه نشد.

اون تنبیه شد چون توی معبد پاکِ آتنا بهش دست درازی شد…

دانلود رمان رعیت ارباب زاده 

دانلود رمان شیفته ی او

دانلود رمان عموزاده

بخشی از رمان

بغض توی گلوم رو نادیده گرفتم و پشت سر هم هوا رو توی ریه هام جا کردم بلکه از لرزش لعنتی دستم کم بشه.

کارت تقریبا مچاله شده رو توی کیفم میندازم و دستی به پیشونی عرق کرده ام می کشم. انگار که هوای این قسمت شهر،

گرفته تر و سنگین تر باشه، با هر بار نفس کشیدن، ریه هام احساس سنگینی بیشتری می کنن.

جلوی خونه، سر و وضعم رو مرتب می کنم، همه ی یک ساعت قبل رو دور می ریزم، لبخند می زنم و به هوای

باز کردن در کلید میندازم که در زودتر از هر حرکت من باز می شه و جیران بیرون میاد:

اِ اومدی؟ مردمک های چشمش به سرعت می لرزن و به هرجایی نگاه می کنه. دست پاچه خودش رو کنار می کشه

و با وارد شدن به حیاط، چشم ریز کرده میگم: -آره؛ مامان کجاست؟ گوشه ی ابروش رو لمس و کمی این پا و اون پا می کنه.

جوابم رو که نمیده، به طرفش برمی گردم و دوباره نگاهش می کنم که دست پاچه میگه: -خوابیده…

بی اختیار نگاهم به طرف ساعتم برمیگرده؛ عقربه ها ساعت پنج عصر رو نشون میدن و محاله مامان این ساعتِ روز بخوابه!

چراغ های خاموش مغزم به سرعت روشن میش و نگرانی نفسم رو بند میاره. جوری به سمت ساختمون راه میوفتم

که انگار کسی دنبالم کرده. صدا زدن های جیران هم از سرعتم کم نمی کنن؛ سرم ده هزار برابر بیشتر از قبل تیر می کشه

و تمام تنم خیس عرق میشه. دستم که به دستگیره ی در می رسه، جیران بازوم رو می کشه و

لای نفس نفس زدنش بریده بریده میگه: -یه لحظه امون بده خواهر من!

قبل از به حرف اومدنم، به سرعت بلند و عمیق نفس میکشه و ادامه میده …

‌‌

قیمت۲۵۰۰۰

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 0 / 5. تعداد رای : 0

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین