دانلود رمان تیامدا از معصوم ترکان

دانلود رمان تیامدا از معصوم ترکان
ژانر :عاشقانه،فانتزی،هیجانی
خلاصه رمان تیامدا
کتاب تیامدا نوشتهی معصوم ترکان، داستان دختر جوانی را به تصویر میکشد که در لندن زندگی میکند و بعد نقل مکان
به خانه جدید با مادر و پسری آشنا میشود که صاحب خانه ی آن ها هستند و ماجراهای شگفتانگیز و
غیرقابل باوری را برایش به وجود میآورند و او را درگیر اتفاقات عجیبی میکنند.
دانلود رمان یاکان
دانلود رمان دلفریب
بخشی از رمان
به آرامی از جا برخاست و در کنج اتاق جای گرفت.
منتظر بود؛ منتظر بود تا بیاید و او را با خودش ببرد. گردنبند را در دستش فشرد،
به جسم بیجانِ روی تخت خیره شد و مابین دندانهای کلیدشدهاش زمزمه کرد:
-باید بیای، باید بیای و من رو ببری، باید راه رو به من نشون بدی، من منتظرم، منتظر…
تو باید بیای، من کارهام رو انجام دادم، کار دیگهای ندارم، اگر تو نمیای که خودم راهی برای اومدن پیدا کنم!
ناگاه صدایی ظریف، سکوت اتاق را در هم شکست.
-باید زندگی کنی، زندگی! اما چگونه زیستن، تعریفش با توست!
«من قضاوتت نمیکنم، چون قضاوت کار من نیست؛ منِ نویسنده، فقط «مَنَم» را نقد میکنم تا به منِ آرمانیام نزدیک شوم
و تویی که این منِ نوشته را میخوانی، یک «من» دگر هستی؛
و بین این منها، چه جدال بیجدالی است…
تو را نمیدانم اما من، «من» میمانم!»
برای سومین مرتبه متنی را که بر روی یک کاغذ ضخیم و قدیمی نوشته شده بود، زیر لب خواند.
نمیتوانست مفهوم کامل جمله را درک کند، گویی آن چند جمله برای او در هالهای از ابهام بود!
برای تمرکز بیشتر، چینی به پیشانیاش داد که ناگاه صدای توماس، تمرکزش را بر هم زد.
-تیامدا، چرا نمیای کمک کنی؟
توماس به خواهرش نزدیک شد.
-اصلاً چرا کنج اتاق نشستی و حرفی نمیزنی؟