دانلود رمان مسکوت از سروناز زمانی

دانلود رمان مسکوت از سروناز زمانی
ژانر : عاشقانه
خلاصه رمان مسکوت
آیدادختر شیطون و استقلال طلبی که عاشق پسری خشک و مغرور میشه ازقضا اون پسرم کسی نیست جززانیـار
سرگردی خشن و بی رحمه که دلش ازسنگه..
دانلود رمان چند درجه بالاتر از غرور
دانلود رمان دلبر حاجی
بخشی از رمان
چشمانش را نمی توانست باز کند حس می کرد دستی نامرئی محکم مژه هایش را به هم چسبانده، ذهنش یاری نمی داد که
کجاست؟
گره ای به ابروهایش انداخت ،صدایی می شنید.کمی دهانش را باز کرد که حداقل کمکی بخواهد اما ته گلویش به قدری
خشک بود که به کویر گفته بود زکی
ذهنش تجزیه و تحلیل می کرد ولی چیز خاصی دستگیرش نمی شد انگاری فکرهایش با او گرگم به هوا بازی می کردند
نمی توانست یک کدامشان را بگیرد و روی همان تمرکز کند و تا اخر برود.
عه مرجان ،این همون بازیگر معروفه نیست؟
گوشش را تیز کرد،اره حاال می توانست کمی از بلبشویی که
رمان مسکوت سروناز زمانی
در ذهنش راه افتاده بود بکاهد و روی صدایی که می شنید تمرکز کند .
-وایسا از نزدیک نگاهش کنم اخه صورتش پر از کبودیه .
نفسی را نزدیک صورتش حس کرد و بینی اش را چین داد ،
نفس های زن به صورتش می خورد ،چندشش شده بود و نمی توانست اعتراضی کند.
-فاطمه اینکه خودشه ولی چرا جلوی اسم بیمار اسمش رو ننوشتن؟
آن یکی گویا در باغ نبود و هنوز محو چهره ی زن جوانی مانده بود که پوست سفیدش پر از شکوفه های بد رنگ بنفش
و ابی از جبر زمانه بود شاید باید به جای شکوفه کلمه ی بهتری پیدا می کرد مگر نه اینکه شکوفه ها زیبا بودند سری
تکان داد و گفت: