دانلود رمان گردباد از پریا افزا

دانلود رمان گردباد از پریا افزا
ژانر : عاشقانه،پلیسی،معمایی
خلاصه رمان گردباد
دو نفـر!
عشقی شاید ممنوعه ولی با جاذبهای انڪار نشدنی…
همراه با رازها و معماهای زندگیشان…
اتفاقات عجیبی میافتد
دلیل چیست؟!
شاید اوضاع بدتر از آنی باشد ڪه همه فڪر میڪنند..
دانلود رمان خون بس
دانلود رمان چند درجه بالاتر از غرور
بخشی از رمان
سه قدم مانده به انتهاي راه.
در ثانیه اي این سه قدم هم طی شد. با سرعت.
نفس نفس زنان دست روي زانو گذاشت و خم شد. نفسش به زور بالا می آمد.
کمی حالش جا آمد. لبخندي زد. میتوانست حدس بزند حالا هفت قدم مانده تا به میدان گل برسد.
لبخندش پر رنگ تر شد. حالا به میدان گل رسیده. به عقب برگشت. با دیدن هیکل
تپل و بامزه ي دخترك که نیم متر از میدان گل جلو تر بود ابروهایش بالا رفت. لبخند دندان نمایی زد.
لبش را گزید. پیشرفت قابل توجهی بود!
دخترك نفس نفس زنان نزدیکش شد.
–م… مگه…
نفسش را بیرون داد.
مهبد با ابروهاي بالا رفته و لب هاي فشرده نگاهش کرد. میدانست که بدش می آمد به او بخندد.
–مگه… دنبالت کردن.؟
دیگر نتوانست خودش را کنترل کند. خندید.
مریم قرمز شده نفسش را خشمگین بیرون داد. فقط دندان هایش را بهم فشار داد.
مهبد بطري آبش را در آورد. یک قلپ نوشید.
–بی خیال مریم… دو قدم پیاده روي تند براي لاغر کردنت بد نیستا!
و راه افتاد.
مریم هم دیگر نفسش جا آمده بود همراه او راه افتاد.
هر دو هواي صبحگاهی پارك در حال قدم زدن بودند.
–پیشرفتت قابل توجه بود. تبریک میگم.
مریم در حالی که پا به پاي مهبد راه میرفت سوالی به نیم رخش نگاه کرد.
مهبد نیم نگاهی به سمتش انداخت و چشمکی زد. منظورش واضح بود.