دانلود رمان پشت چراغ قرمز | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،

دانلود رمان پشت چراغ قرمز | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،
توسط:حانیا بصیری
سبک رمان: عاشقانه،اجتماعی،طنز
چکیده ای از رمان پشت چراغ قرمز
ترسيده به چشمای خشمگينش نگاه کردم و آب دهنمو قورت دادم.
_مگه بهت نگفتم حق نداری به پوال دست بزنی؟
چشمامو بستم و نفس زنان سرمو بين دستام قايم کردم، با غيظ داد زد:
_دفعه آخرته ؛فهميدی؟ يه بار ديگه ببينم همچين کاری کردی
بلایی به سرت بيارم که مرغای آسمون به حالت گريه کنن.
تند تند گفتم: _باشه، باشه.
با عصبانيت سرمو به سمت جلو هول داد و از انبار خارج
شد، روی زمين دراز کشيدم و دستامو بازکردم و به سقف خيره شدم.
_زنده ای؟
مطالب پیشنهادی:
دانلود رمان بیوه برادرم
دانلود رمان خون بس
بخشی از رمان
راست ميگفت نگاه کردن به سروش يکی از سختترين کارای زندگيم بود، چشاش يه طوری بود که ناخود آگاه دلم ميلرزيد،
حوصله اين وضعيتو نداشتم اخم کردم و به صورتش نگاه کردم و گفتم:
_خوب، بيا اينم نگاه من، حالا بنال ببينم چی ميگی.
سکوت کرد و چيزی نگفت، مقاومت فايده ای نداشت! دست از لجبازی برداشتم و زل زدم تو چشای سبزش و سعی کردم
احساساتی نشم، آخه چرا با خودش اينطوری ميکرد وقتی ميدونست ما برای هم ساخته نشديم
سروش با چشمای مهربونش لبخندی بهم زد و گفت:_خودتم ميدونی خيلی وقته دستت پيشم روئه، بس نيست؟
همونطور که ميخ چشماش بودم آروم پلک زدم و گفتم:
_نميشه سروش بفهم، نميشه، من خيلی وقته خودمو توجيح کردم، پس زور الکی نزن!
دانلود فایل رمان پشت چراغ قرمز حانیا بصیری
برخلاف من که از هر ده تا کلمه ای که به زبون ميارم نه تاش فوش و الفاظ نصفه و نيمه بود سروش هميشه با متانت
و پيوستگی خاصی جمالتشو ادا ميکرد، دوست نداشتم بزنم تو ذوقش ولی من دل
کنده بودم ، چون از بچگی ياد گرفته بودم با مغزم تصميم بگيرم ، سروش فقط برام يک آدم محترم بود همين و بس.
_چرا نميشه؟ تو به من اعتماد نداری؟ وقتی ميگم درستش ميکنم يعنی درستش ميکنم، ديگه بهونه ات چيه؟
سعی کردم جوری که اعصابم بهم نريزه و دلخورش نکنم قانعش کنم.
_هر چند روز يکبار ميايم اينجا توی اين پارک روی اين نيمکت تو حرف ميزنی و اين بحث کذايی روپيش ميکشی و
من برات دليل ميارم…از مخالفت پدر مادرت، از تهديد پدرت که اگه با منه ولگرد
ازدواج کنی از ارث محرومت ميکنه، از اون روزی که مادرت با هزارتا بدو بيرا بهم گفت دست از سر پسرش
بردارم و گورمو گم کنم ، غافل از اينکه پسرش..