دانلود رمان اوتاکو از پردیس نیک کام فایل

دانلود رمان اوتاکو از پردیس نیک کام فایل

دانلود رمان اوتاکو از پردیس نیک کام با لینک مستقیم

ژانر : عاشقانه،جنایی،اجتماعی

چکیده ای از رمان اوتاکو

باد تندی وزید و بوی خون در هوا هم صدا با تار موهای لختش پخش شد. دستش را روی دماغش گذاشت و حینی که به توده نزدیک میشد غر زد:

_ آه این دیگه چه کوفتيه بوی سگ مرده می ده!خم شد و با سر چوب پارچه ی روی توده را کنار زد. شاخه از دستش توی آب افتاد و

توده ی بوگندو را تکان داد. هراسان قدمی به عقب برداشت. سکندری خورد و روی زمین افتاد. لب هایش شوکه تکان خوردند.

این این یه جنازه است! سیب گلویش وحشت زده تکان خورد. از صدای موزیکی که زیر گوشش پخش شد جیغ بلندی کشید

و از جا پرید. دستش را روی برگ های کناری روی زمین کشید. موبایل را از لای برگ ها برداشت و شوکه به صفحه اش نگاه کرد.

اسم اوتاکو مدام روی اسکرین موبایل روشن و خاموش میشد. موبایل بین دست هایش می لرزید.

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان آن دیگری

دانلود رمان ویکار

بخشی از رمان

اگر در مکان خلوت تری بودم مشت گره شده از خشمم را توی صورتش میکوبیدم. با اشاره به سرتاپایم گفت:
اصلا سام خرکیه هوم؟ با خنده ای مضحک ادامه داد:واسه خودت میگم بهتره با این اوضاع داغون علی اینجا نباشی
خبر به مطبوعات برسه بد میشه برات بفهمن که همراهش بودی. خود گاوش که براش مهم نیست هر روز با یکی تیک
میزنه اسمای بدبخت رو هم خونه خراب کرده! دیگه تورو هم نندازه سر زبونا. چشمکی زد و آرام تر ادامه داد:
خبر به زکریا برسه اطراف سوگولیش این حرفا چرخ میزنه مغزی که این توهمات رو بال و پر داده رو می ترکونه!
بیا برو شر به پا نکن دختر لب زیرینم را لای دندان هایم قفل کردم و عاقل اندر سفیه نگاهش کردم. ایک سوال ذهنم را درگیر کرده بود.
اسما چه بیچاره ای شده بود که من بی خبر بودم؟ اسما چهش شده؟!تازه فهمید مابین وراجی هایش چه سوتی بزرگی داده.
سیب گلویش با استرس بالا و پایین شد.هیچی میخواستی چهش شده باشه؟ از او آبی گرم نمیشد استاد این بود

دانلود رمان اوتاکو پردیس نیک کام

که با بهم چسباندن کلمات بدتر اعصابت را خرد کند. انگشت اشارهام را زیر بینی ام کشیدم و قدمی به قصد خروج از
بیمارستان به عقب برداشتم.باشه پس در مورد توضیحات اتفاقات و بلایی که سر علی اومده خودت تنها به زکریا توضیح میدی!
لبخند دندان نمایی زدم و قدم بعد را بلند تر برداشتم. مات و مبهوت نگاهم میکرد پاتک بدی زده بودم به کاری خواندن هایش.
خیلی نامردی آهواسرخوش از اینکه حالش را گرفته ام دست هایم را توی جیبم سلار دادم و سلانه سلانه از اورژانس خارج شدم.
میدانستم آنقدر از من حساب میبرد که جرات بازگو کردن اینکه من هم حين تصادف على حضور داشتم را ندارد.

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 5 / 5. تعداد رای : 1

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین