دانلود رمان ستی از پاییز

دانلود رمان ستی  از پاییز

دانلود رمان ستی از پاییز

ژانر : عاشقانه،جنایی،هیجانی،انتقامی

خلاصه رمان ستی

هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند

مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی

مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود

مردی که می‌درد و می‌تازد و تنها در مقابل یک زن کمی تنها کمی نرم می‌شود

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بازگشت طیطو

دانلود رمان چند درجه بالاتر از غرور

بخشی از رمان

به تاج تخت تکیه داده و محتویات تلخ لیوان را مزه مزه میکردم خاطرات از پس ذهنم هجوم

میآوردند جیغوداد، آوای التماسش و تفی که به صورتم انداخت

بعد از آن فقط چیزی شبیه یک آخ! کوتاه و منقطع ترکیب الکل و هوس معجون خطرناکیست که عقل را

از سربه در میکند آنقدر که نبینی که بیهوشی از فرق شکافته است و درد، نه از ترس و وحشت دنیا بر سرم

آوار شد وقتی روز بعد، فهمیدم که سرش شکافته، از حال رفته

تمام دنیا هم جمع شوند، آن آبی که ریخته شد، به کاسه باز نمیگردد کابوسی که شبهای طولانی،

دست از سرم برنداشت شبهایی شبیه امشب! چه چیزی عایدم میشد با مرور این خاطرات چرک گرفته

چشم برهم گذاشتم و آخرین تلاش برای راندن تصاویر مغشوش از سرم! وحشتی که از خوابیدن

داشتم، بازهم سراغم آمده بود کابوسهای جهنمی! صحنه

رمان ستی پاییز

حرکت انگشتانم برروی بدنش، صورتی محو، بدنی پر از رد کبودیها، موهایی

لخت و سیاه که رخسارهاش را میپوشاندند دستی که پیش میبردم تا موها را از صورتش کنار بزنم! ولی

به جای الی، مادرم بود! صدایی از موبایلم، گردباد خیال را دود کرد پیغامی کوتاه و مختصر از بهمن “همه چیز هماهنگه فردا

میری ترکیه” بعد از مدتها یک خبر خوب!

از لبه تخت بلند شدم دستم به سمت پاکت سیگار روی میز رفت نوجوانی ام خلاف جهت طبیعت گذشت،

تنفر از جنس مخالف! کینهای به تمام زنان! ُ دلم میخواست مادرم بمیرد و مرد

سیگاری از پاکت بیرون کشیدم و گوشه لبم بردم فندک طلایی کنار پاکت سیگار افتاد فندک طلایی

امروزم، خرج یکماه آنروزهای مادرم میشد، ساعت دستم خرج یکسالش

به سمت حمام رفتم و آب گرم را باز کردم حمام را

 

قیمت۳۶۰۰۰

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 4.1 / 5. تعداد رای : 8

نظرهای کاربران