دانلود رمان زیر بال های غم از رویا سیناپور

دانلود رمان زیر بال های غم  از رویا سیناپور

دانلود رمان زیر بال های غم از رویا سیناپور

 ژانر : عاشقانه،اجتماعی

خلاصه رمان زیر بال های غم

آقا!کبریت نمیخرید؟ خانم !شما آدامس… من!نویسنده این نوشته ها این خاطرات

تلخ و شیرین مینوسیم عزیزان خواننده عبرت بگیرند.. آنروزها فقط ۵ سال داشتم .

دختری بودم با این مشخصات :رنگ موها بور رنگ چشمها آبی پیراهن چیندار

قرمز با گلهای ریز شفید پیژامه آبی و چکمه های سبز با یک بارانی کهنه و وصله دار

قرمز که یک کلاه رنگ و رو رفته داشت.اینها مشخصاتی بود که بعدها در روزنامه کهنه ای

خواندم که گویا خوانواده ام برای پیدا کردنم آگهی کرده بودند…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان مرگ خورشید

دانلود رمان تقدیر شیرین

دانلود رمان معشوقه شیطان

بخشی از رمان

از بارش بارانی که روی برفها انباشته شده میبارید آب گل آلوی در جویها و سطح خیابان سرازیر شده بود.طبق

معمول جعبه کهنه ای که حدودا ۰۲ یا ۰۲ دانه کبریت و آدامس را در خودش حفظ میکرد را جلوی پاهایم گذاشته

بودم.صبح بسیار سردی بود .هنوز اقا رحیم مغازه پارچه فروشی اش را باز نکرده بد .کرکره مغازه پایین بود و قفل

سیاه بزرگی گوشه کرکره زیر اندکی برف خودنمایی میکرد .سردم بود و داشتم میلرزیدم دستهای سفیدم از شدت

سرما سرخ شده بود.هر چند لحظه یکبار دستانم را جلوی دهانم میبردم و سعی میکردم با نفسهای مکرر آنها را گرم

نگه دارم.درز چکمه هایم و زیر پاشنه چکمه راستم سوراخ بود پاهایم در جورابهای پشمی و پاره خواهرم ماهرخ که

۰سال از من بزرگتر بود و در آب جمع شده در چکمه بازی میکرد.چکمه ها مال خودم نبود .درست خاطرم نیست که

مادرم از کی گرفته بود .اما هر چه بود از پاهای کوچک من بزرگتر بود و باید طوری راه میرفتم که از پایم در نیاید

.دلم خوش بود که محصلها از خانه هایشان به قصد مدرسه بیرون بیایند تا شاید از من آدامس بخرند یا پدرانشان

یک بسته کبریت.

لبهایم از شدت سرما خشک شده بود خدا خدا میکردم آقا رحیم بیاید و در حلب برایم آتش درست کند.

پیرمردی که تازه نان در دست داشت و با دست دیگر عصایش را در برفها فرو میکرد تا به راه رفتنش کمک کند..

امتیاز این رمان چند ستاره است ؟

امتیاز کل : 5 / 5. تعداد رای : 1

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین